سوشیلاما و پناهگاه سامانگالی سوا
سوشیلاما و پناهگاه سامانگالی سوا داوطلبان نیروی مهر
شروعی تازه در پناهگاه
همهچیز با رؤیای زنی شروع شد که میخواست به آنانی که در وضعیتی مشابه خود او به سر میبرند کمک کند!
به زنان فقیر، بیسواد و سخت نیازمند یافتنِ بهشتی امن.
در سال ۱۹۷۵، «سوشیلاما» یکباره خود را با یک زندگی زناشویی شکست خورده روبهرو دید!
دو فرزند کوچکی که باید از آنها نگهداری میکرد!
او دختر یک بافنده بود و خانوادهاش استطاعت پرداخت هزینه تحصیلات دوران دبیرستان او را نداشتند؛ از اینرو، تحصیلاتش در همان دوره ابتدایی ناتمام مانده بود. سوشیمالا از مهارتهای کافی برای تأمبن زندگی خود و فرزندانش برخوردار نبود و جایی نیز وجود نداشت که به آن پناه ببرد. خلائی که در خدمات اجتماعی وجود داشت باعث شد که سوشیلاما و گروهی از دوستانش در همان سال پناهگاهی را برای حمایت از زنان بیسرپناه و فرزندانشان، بنیان بگذارند. در آن زمان او توانست دولت ایالتی را متقاعد کند که قطعه زمینی برای ساخت یک پناهگاه کوچک و مدرسهای برای آموزش زنان، به او واگذار کند. سوشیمالا و دوستانش آرامآرام، مردم را نیز راضی کردند که به آنها در تحقق هدفشان، کمک کنند و سرانجام یک مدرسه آلونکی ساخته شد.
این پناهگاه به کجا رسیده است؟
سوشیلاما، زن ریزنقشِ ۶۵ سالهای که بهطور خستگیناپذیر به سرپرستی کارهای پناهگاه ادامه میدهد.
میگوید:
«ما پول نداشتیم که برای بچهها کتاب بخریم یا زنانی را که به پناهگاه آمده بودند تا در اینجا بمانند، غذا دهیم». او و دیگر داوطلبان باید تمام شب را کار میکردند تا زیورآلات بدلی اندکی بسازند. آنها را بفروشند و با فروش آنها پول ناچیزی به دست آورند.
امروز او سرپرست پناهگاه «سامانگالی سِوا»در بنگلورِ هندوستان است که از یک گروه داوطلب ۴۵۰ نفریِ تماموقت برخوردار است.
این پناهگاه، هر روز به زنان بینوایی که درِ پناهگاه را میزنند.
سقفی برای زندگی میدهد.
برای آنها امکان آموختن مهارتهایی را ایجاد میکند.
فرصتی برای شروع یک زندگی تازه در اختیار آنان قرار میدهد.
همین که زنان بتوانند روی پای خود بایستند، آزادند که به جستجوی کاری خارج از پناهگاه بروند یا اینکه در قبال دستمزدی اندک و دو وعده غذا در روز، در پروژههای فراوان پناهگاه شرکت کنند. بسیاری از این زنان هرگز امیدی را که این پناهگاه به آنها داد فراموش نکردهاند و کماکان به شکلهای مختلف به پناهگاه کمک میکنند تا راحتتر به کار خود ادامه دهد.
کمک هایی که برای یاری می رسند
اکنون پناهگاه از دولت وام میگیرد.
از افراد مختلف و مؤسسات خیریه بینالمللی، کالا و مساعدتهای مالی دریافت میکند.
اما دارایی واقعی پناهگاه، داوطلبان هستند. از همان آغاز، پناهگاه بر پایهی به خدمت گرفتنِ کسانی که روزگاری از آن بهرهمند شدهاند، بنیان گذاشته شد. داوطلبانی که خود را وقف بهبود زندگی خواهران خویش کردهاند، برنامههای آموزشی را اجرا میکنند، به زنانی که دچار مشکلی هستند (و شاید نیازی به پناهگاه ندارند) مشاوره میدهند و برنامههای سوادآموزی بزرگسالان، مراقبتهای بهداشتی و واکسیناسیون را به طور منظم دنبال میکنند. پناهگاه اداره مراکز مختلفی را در دست دارد؛ از جمله دو مدرسه ابتدایی، ۱۳۰ مرکز بهداشت کودک (که برای کودکان، زنان باردار و مادران شیرده آلونکنشین، خوراک اضافی تأمین میکند)، ۲۵ مهدکودک، و ۱۹ مدرسه غیررسمی در آلونکنشینها.
این کارها به همت کسانی همچون «شانتاما» تحقق مییابد.
او که یکی از ارکان پناهگاه است، داوطلبان را تعلیم میدهد و منبعی از توانایی و راهنمایی برای همه اطرافیان خویش است. این زن فروتن از روزی در ۲۵ سال پیش می گوید که او و دو نوزادش در جستجوی سرپناهی پا به این پناهگاه گذاشتند. هنوز هم وقتی به یاد میآورد که پس از جدا شدن از شوهر الکلی خود، چقدر نسبت به آینده نامطمئن بود، اشک در چشمانش جمع میشود. او بیسواد و بیکار بود و هیچ نمیدانست که چطور میتواند از خود و فرزندانش محافظت کند.
سپس کسی به او گفت پناهگاهی هست که با کمال میل او را میپذیرد و او به سامانگالی سوا آمد. شانتاما نخست فقط در آشپزخانه کار میکرد اما بعدا مراقبت از کودکان را در مهدکودکِ پناهگاه به عهده گرفت. همزمان با آن در کلاسهای سوادآموزی پناهگاه هم شرکت کرد. سپس از دیگر داوطلبان تعلیم گرفت و یک بهداشتکار شد و اکنون به زنان روستایی راجع به تغذیه و واکسیناسیون مشاوره میدهد.
در پناهگاه چه حس هایی جریان دارد؟
حال و هوای پناهگاه با آن که شبیه به فضای کاری است اما آرام و بیسروصداست.
ساکنان پناهگاه قبل از طلوع آفتاب از خواب برمیخیزند و بعد از انجام عبادت و خوردن صبحانهای ساده، آماده کار میشوند. با آن که آنها موظف به انجام کاری نیستند اما تقریبا همه آنها، حتی آنهایی که دچار ناتوانیهای جسمی و روانی هستند، داوطلب کمککرده اند.
این تمایل و علاقه از همان آغازِ پاگیریِ پناهگاه، اصلیترین تکیهگاه آن بوده است.
بسیاری از زنان پناهگاه اکنون در آلونکنشین «کوپراجباند» که در نزدیکی پناهگاه است کار داوطلبانه میکنند.
این آلونکنشین چنان فقرزده است که پناهگاه تصمیم گرفته است که آن را به «فرزندخواندگی» بپذیرد . زندگی ساکنان آن را بهبود بخشد. پنجاه و شش آلونک به دست داوطلبان بازسازی شده است و برنامههای اطلاعرسانی در خصوص حفظ بهداشت و مبارزه با اعتیاد به الکل به راه افتاده است. امروز، نام این آلونکنشین به «شاکیتنگر» (شهر قدرت) تغییر یافته است و داوطلبان میگویند برنامه آنها بر ضد اعتیاد به الکل چنان مؤثر بوده که تقریبا ۸۰ درصد مردان (زنها به ندرت مشروب میخورند)، طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی شدهاند.
آری، همهچیز از یک رؤیا آغاز شد و ماجرای سوشیلاما، شاهدی است بر این که چگونه افراد با دست خالی و تنها با شجاعت و عزمی فراوان میتوانند دگرگونیهای پایداری پدید آورند. او میگوید: «هنوز خیلی چیزها هست که باید به آنها برسیم. آنچه ما انجام دادهایم در قیاس با اقیانوس نیازها، قطرهای بیش نیست».
مشاهده مقاله کامل در سایت های:
امیدواریم از خواندن این مطلب مانند نهضت دانشگاه پا برهنه ها و کتابخانه سیار کابل برایتان قابل تامل بوده باشد.
با خانه دیدار دوست همراه باشید در خواندنی هایی دیگر.